کد مطلب: 116286
سيا به بنگاه قتل آمريکا تبديل شده است/ اوباما، قتل هاي هدفمند آمريکا را سرعت بخشيد
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 667

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، مارک مازتي روزنامه نگار آمريکايي و برنده جايزه پوليتزر است که با نيو يورک تايمز همکاري مي کند. او از سال ???? ميلادي اخبار مربوط به امنيت ملي آمريکا را پوشش مي داد. وي پيش از آن و پس از دريافت مدرک فوق ليسانس خود از دانشگاه آکسفورد در سال ???? ميلادي، با هفته نامه “اکونوميست”، مجله خبري “يو اس نيوز و ورلد ريپورت” و روزنامه ” لس آنجلس تايمز” همکاري کرده است.

مازتي در سال ???? قضيه از بين بردن نوارهاي ويدئوي بازجويي، توسط سازمان سيا که تصاويري از شکنجه بازداشت شده هاي القاعده را نشان مي داد افشا کرد.

او اخيرا اولين کتاب خود را تحت عنوان “"بر سبيل تيغ: سازمان اطلاعاتي سيا، ارتش سري و جنگي در نقاط انتهايي کره زمين” (انتشارات پنگوئن) به چاپ رسانده است. اين کتاب به “تبديل سازمان سيا و نيروهاي عمليات ويژه آمريکا به يک دستگاه کشت و کشتار و شکار انسان در نقاط تاريک دنيا به عنوان روش جديد جنگ توسط آمريکا” پرداخته است. مشروح مصاحبه او با الشرق الاوسط به شرح زير است:

چرا عنوان کتاب را "بر سبيل تيغ" انتخاب کرده ايد؟
جان برنان مشاور امنيت ملي اوباما که بعدها مدير سازمان سيا شد زماني گفت که از اين به بعد آمريکا به جاي چکش به چاقوي کوچک جراحي تکيه خواهد کرد. اين قياس به خاطر اين است که در مقايسه با جنگ هايي که هزينه سنگين مالي و جاني براي آمريکا به همراه دارد، اين نوع جديد از جنگ همانند يک جراحي ساده، سريع و بدون عوارض است.

اين نوع جنگ جديد توسط سازمان سيا شبيه به يک چاقوي جراحي يعني همان "بر سبيل تيغ" است. اين روش، دشمنان زيادي براي ما به وجود آورده و دوستان معدودي براي ما باقي گذاشته است؛ همچنين به جاي ايجاد صلح و آرامش در حال حاضر، موجب بي ثباتي درآينده دراز مدت نيز خواهد شد. براي نخستين بار در طول تاريخ و همچنين در طول تاريخ جنگ ها، امکان از بين بردن دشمنان در حالي که در فاصله هزاران کيلومتري واقع هستند وجود دارد.”

رئيس جمهور آمريکا به جاي اين که عليه کشوري اعلام جنگ کند، اکنون درجلسه اي با مشاوران خود در داخل ساختمان کاخ سفيد به فهرستي از اسامي نگاه مي کند تا بگويد کدام يک از آن ها بايد در پاکستان، افغانستان، يمن و يا در کشورديگري در دور دست کشته شوند. اين روش، حتي ديگر کشتن از طريق چاقو محسوب نمي شود بلکه نوعي کشتن با چاقو از طريق کنترل از راه دور است.


سازمان سيا در پي رسوايي واترگيت در دهه ???? ميلادي و همچنين پس ازافشاي قتل هاي قبلي و يا سوء قصد عليه رهبران کشورهاي ديگر همچون فيدل کاسترو رهبر کوبا، از کشتن افراد بيگانه منع شده بود. اين ممنوعيت چه زماني لغو شد؟
سازمان اطلاعاتي سيا، حتي قبل از حملات يازدهم سپتامبر و پيش از فرمان مخفيانه جرج دبليو بوش، رئيس جمهور سابق آمريکا مبني بر از سرگيري قتل ها، پرونده افرادي که مي توانست به قتل برساند را در اختيار داشت. چند هفته بعد از حملات يازده سپتامبر، ماموران سيا در دفتر ديک چيني معاون رئيس جمهور وقت، عکس ها و فيلم هايي از افرادي را به وي نشان دادند که به محض دريافت فرمان، آماده کشتن آن ها بود. صاحب يکي ازعکس ها مامون درکازانلي بود. وي مردي سوري، ساکن کشور آلمان و متهم به دست داشتن درطراحي حملات يازده سپتامبر بود. و ديگري مربوط به عبد القادر خان، از پيشگامان در توليد بمب هسته اي پاکستان بود. وي متهم به انتقال اطلاعات سري هسته اي به دو کشور ايران و ليبي بود.

هدف اصلي آن جلسه با چيني کاملا واضح بود: اگر ما بتوانيم به اين افراد کاملا نزديک شويم، قادر به قتل آن ها خواهيم بود البته به شرط اين که از طرف شما اجازه داشته باشيم. آن ها اجازه را دريافت کردند. بلافاصله پس از آن، صدها جاسوس از سيا به مرکز ضد تروريسم اين سازمان منتقل شده مامور به ساخت فوري اتاقک هايي شدند. سپس به منظور سهولت در رفت و آمد، علائمي با اسامي خيابان ها همچون “کوچه اسامه” و “خيابان ظواهري” بر روي اتاقک ها نصب کردند. و يک علامت بزرگ تحت عنوان “امروزدوازدهم سپتامبر سال ???? است” نصب شد. نکته اين بود که تروريست ها هر لحظه مي توانستند حمله کنند و بنابراين بکشند پيش از اين که کشته شوند.

و ده سال بعد، رئيس جمهور اوباما، سازمان سيا و هواپيماهاي بدون سرنشين؟
اگر اين بوش بود که قتل هاي هدفمند را آغاز کرد، اما اوباما نه تنها آن ها را ادامه داد بلکه به روند آن سرعت داد. و از همه مهم تر اين بود که او تلاش بسياري در جهت مخفي نگه داشتن اين عمليات داشت. و اين همان مسئله ايست که کتاب من به طور خاص به آن پرداخته است. تعجب اين جاست که اين مسئله در حقيقت سري نبود. چگونه مي توانست محرمانه بماند؟ فقط چون در فاصله خيلي دورتر از ما اتفاق مي افتاد؟ در عصر اينترنت؟

سال گذشته، هيات منصفه اي متشکل از سه قاضي در يک دادگاه فدرال در واشنگتن، مشغول بررسي پرونده اي از اتحاديه آزادي هاي مدني آمريکا بودند. اين پرونده خواستار پايان دادن به تلاش هايي براي مخفيانه نگه داشتن قتل هاي هدفمند بود. قاضي مريک گارلند، وکيل سازمان سيا را براي اين که حتي از پذيرفتن وجود پهبادها سرباز مي زد مورد انتقاد قرار داد. چيزي که خود اوباما شخصا درباره آن صحبت کرده، و (درزمان مبارزات انتخاباتي خود در سال ???? ميلادي با افتخار از آن ياد کرده بود). قاضي به وکيل سيا رو کرد و گفت: “تو از ما مي خواهي که بگوييم امپراتور لباس به تن دارد در حالي که افراد ما فوق او همگي مي گويند که او لباس بر تن ندارد.”

برخي کتاب شما را به خاطر عنوان آن و از آن مهم تر به خاطر محتواي آن مورد انتقاد قرار داده اند. هفته نامه محافظه کار “ويکلي استاندارد” گفته است که اسامه بن لادن رهبر القائده و دشمن شماره يک آمريکا به وسيله همان روشي کشته شد که شما در کتاب خود مورد انتقاد قرار داده ايد.
بله اين نوع جديد از جنگ کنترل از راه دور موفقيت هاي زيادي همچون کشتن بن لادن را نيز به همراه داشته است. ولي اين مسئله قاعده بازي را براي آمريکا به منظور ورود به جنگ، ساده تر و کشتن دشمنانمان را آسانتر و از همه مهم تر اين که کشتن دشمن را راحت تر و سريع تر از صحبت کردن با او کرده است. اين چيزي است که کتاب من بدان پرداخته است. کتاب من کمتر به بايدها و نبايدها و بيشتر به آنچه که در حال اتفاق است پرداخته است. اما ما چگونه مي توانيم بدون داشتن آگاهي، در مورد چيزي قضاوت کنيم. من به عنوان يک خبرنگار بر اساس دانسته هاي خود، تصميم به نوشتن کتابي درباره اتفاقات جاري گرفتم .

البته قضاوت نهايي بر عهده مردم آمريکا است. ولي آن ها چگونه مي توانند در مورد چيزي که نمي دانند داوري کنند. تصميم دولت براي محرمانه نگه داشتن اين نوع از جنگ، انگيزه اصلي من براي نوشتن اين کتاب بود. اين تصميم جلوي آگاهي مردم آمريکا را مي گيرد چه برسد به اينکه بتوانند در مورد آن قضاوت کنند.

شما براي ساليان متمادي، اخبار مربوط به سازمان سيا، هواپيماهاي بدون سرنشين و ديگر فعاليتهاي فوق سري اين سازمان را پوشش داده ايد. شما چقدر به منابع خود اطمينان داريد؟ کتاب شما چقدر قابل اعتماد است؟ آيا به خاطر اين منابع مورد انتقاد قرار گرفته ايد؟
پوشش دادن اخبار مربوط به يک جنگ درحال وقوع آسان نيست چه برسد به جنگي سري. اما من [براي نوشتن کتابم] از صدها نفر در داخل و خارج آمريکا استفاده کرده ام. ابتدا از افراد سئوال مي کردم که اسم آن ها را به عنوان منبع ثبت کنم و اگر موافقت مي کردند نام آن ها را ذکر مي کردم. در غير اين صورت نکات اصلي گفتگوي با آن ها را بدون نقل قول مستقيم استفاده مي کردم. مي دانم که اين کار، روش مطلوبي نيست اما حداقل به انتشار اطلاعات از افرادي مي پرداختم که بيشترين آگاهي را در اين زمينه داشتند. البته که بعضي از منابع نسبت به بقيه قابل اعتمادتر هستند و من بيشتر به آن ها اتکا مي کردم. ولي در هر صورت، اين بخشي از ريسک هاي موجود در کار تلقي مي شود.

هفته نامه “ويکلي استاندارد” شما را همچنين به خاطر انگشت گذاشتن بر روي همکاري سازمان سيا با دستگاهاي اطلاعاتي کشورهاي ديگر مورد انتقاد قرار داده است. اين هفته نامه گفته است که اين همکاري هيچ تاثيري بر روي سياست ها و عملکردهاي سازمان سيا به گونه اي که شما بيان کرده ايد نداشته است.
وابستگي شديد و ناگهاني سيا به اين بنگاه هاي اطلاعاتي خارجي، چيزي بود که من در مورد آن در کتابم نوشته ام. البته سازمان سيا پس از حملات يازدهم سپتامبر، وارد مرحله تازه اي شد. و همکاري آن با دستگاه هاي جاسوسي برخي ازکشورهاي استبدادي، راه را به گونه اي هموار کرد تا تحت تاثيردستور کار آن ها قرار بگيرد.

نکته ديگر اين است که در جريان بهار عربي، سازمان سيا اطلاعات کافي در زمينه نيروهاي مخالف دولت در اختيار نداشت. و علت آن، اتحاد قبلي آن با دستگاه هاي اطلاعاتي رژيم هاي سابق بود. تاکيد من بر اين است که اگر چه ممکن است همکاري سيا با جاسوسان کشورهاي استبدادي، در کوتاه مدت به نفع اين سازمان تمام شود ولي شايد هم سيا و هم کشور ما، تاثيرات منفي اين نوع همکاري — به ويژه در وجهه و اعتبار اين سازمان و ايالات متحده آمريکا در دنيا– را در دراز مدت درک کنند.

روزنامه محافظه کار “واشنگتن تايمز” گفته است که هر مشکلي که‌ هواپيماهاي بدون سرنشين داشته باشند ولي مهم اين است که در حال حاضر، سربازان آمريکايي کمتري در جنگ با تروريست ها جان خود را از دست مي دهند.
بله، عمليات هاي پهبادي، بعد مثبت هم دارند. القاعده اي که ما آن را در جريان حملات يازدهم سپتامبر شناختيم، ديگر وجود ندارد. بيشتر رهبران آن به وسيله هواپيماهاي بدون سرنشين و يا به روش هاي ديگر از پا در آمده اند. اما بحث اصلي من مربوط به تاثيرات آن در دراز مدت است. افراد بيشتري در حال راديکال (افراطي) شدن هستند. به ويژه در جهان اسلام که اغلب جنگ هاي بر ضد تروريسم در آن رخ مي دهد، ما با دشمنان بيشتري مواجه مي باشيم. اين مسئله در آينده چگونه نمود پيدا خواهد کرد؟ بسيار زود است که در مورد آن بدانيم. پرسش اين است که آيا هر چه تروريست بيشتري بکشيم، تروريست بيشتري توليد مي کنيم؟

وب سايت خبري “هافينگتن پست” شما و همکار شما در روزنامه “نيويورک تايمز” يعني ديويد سنگر را به خاطر استفاده زياد از منابع دولتي و نظامي بدون ذکر نام آن ها، موردانتقاد قرار داده است. (سنگر برنده جايزه پوليتزر و نويسنده دو کتاب زير است. “مقابله و مخفي کاري: جنگ هاي سري اوباما و استفاده شگفت آور از قدرت آمريکا” و “وراثت: دنيايي که اوباما با آن مقابله مي کند و چالش هاي پيش روي قدرت آمريکا”)
من مطمئن هستم که سنگر مي تواند از خودش دفاع کند. و اما در مورد خودم بايد بگويم که همان طور که گفته ام من واقعا آرزو مي کردم که اي کاش همه منابعي که من از آن ها استفاده مي کردم قبول مي کردند که نامشان را ثبت کنم. برخي از آن ها اجازه مي دادند و برخي نه. اسامي زيادي از مقامات در کتابم وجود دارد که در جلسات مهم شرکت کرده بودند و با من صحبت کردند و در پايان اجازه دادند که نامشان قيد شود.

نکته مهمتر اين است که منتقداني که شما از آن ها سخن مي گوييد بيشتر به موضوعات حاشيه اي همچون منابع، اشتباهات و پيروزي ها پرداخته اند وموضوع اصلي داستان را به بوته فراموشي سپرده اند.

کتاب من فهرستي از اشتباهات و دستاوردهاي سازمان سيا نيست. کتابم درباره پديده اي خطرناک يعني تبديل سيا به يک بنگاه قتل سخن مي گويد. بله درست است که سيا بهار عربي را از دست داد اما اين سازمان، شکست ديوار برلين را نيز از دست داده بود. اين موضوع، مطلب مورد علاقه من نيست. مطلب مورد علاقه من اين است که سازمان سيا به چيزي شبيه پنتاگون تبديل شده است و پنتاگون نيزبه شکلي شبيه سيا در آمده و به جمع آوري اطلاعات مي پردازد. محو شدن مرزها، چيزي است که من روي آن کار مي کنم. اين نوع جديد از جنگ که خارج از مناطق جنگي بر پا است، بحث اصلي من است.

از زماني که جورج بوش، رئيس جمهور وقت، پس از وقايع يازده سپتامبر به سيا اختيار تام داد، اين سازمان به يک ماشين قتل و شکار انسان در سراسر دنيا تبديل شده است. موضوع بحث هر چه که باشد، واقعيت امر اين است که اين سازمان ديگر سياي سابق نيست.

ولي به نظر مي رسد که مردم آمريکا يا همان [نمايندگانشان در] کنگره از اين موضوع نگران نيستند. ماه گذشته، براي نخستين بار و با حمايت تنها يک نماينده جمهوري خواه يعني آلن گريسون، گروهي از پاکستاني هايي که مورد هدف هواپيماهاي بدون سرنشين قرار گرفته بودند براي يک جلسه دادرسي در صحن کنگره حضور پيدا کردند.
بله، من در آن جلسه شرکت داشتم. اولين بار بود که من وقايعي را از زبان شاهدان عيني مي شنيدم. چنين چيزي نادر و در عين حال جذاب بود. من از آنجايي که بر اين باورم که گام نخست، روشن گري در مورد اين جنگ سري است، پرسش هاي زير از ذهنم خطور کرد: آيا اين جلسه دادرسي به شفاف سازي منجر خواهد شد؟ آيا شاهد روراستي بيشتري خواهيم بود؟
من واقعا متاسفم که سکوت، سياست کلي کنگره و البته دولت اوباما محسوب مي شود. روراستي، بسيار به ندرت مشاهده مي شود. و سياست راهبردي دموکرات ها و جمهوري خواه ها نه تنها حمايت از عمليات هاي پهبادي و قتل هاي هدفمند است بلکه آن ها ازپنهان کاري و لاپوشاني کردن اين عمليات نيز حمايت مي کنند.

آيا تناقضي بين نبيله (دختر پاکستاني که نزديک بود توسط سازمان سيا کشته شود) که اصلا مورد توجه قرار نگرفت و مالالا (دختر پاکستاني که نزديک بود توسط طالبان کشته شود) که مورد توجه گسترده رسانه ها در سراسر دنيا واقع شد وجود ندارد؟
من شنيدم که وقتي مالالا به کاخ سفيد رفت و با اوباما ديدار کرد، او از عمليات پهبادي شکوه کرده بود. اما بله درست است که محبوبيت جهاني مالالا، نتيجه عوامل و گرايش هاي سياسي آمريکا است. دقيقا چيزي که من [در کتابم] از آن سخن گفته ام.

علت حمايت سياستمداران و همچنين مردم آمريکا از اين قتل هاي هدفمند چيست؟
سياستمداران هميشه سياستمدارند. چشمان خود را به انتخابات بعدي مي دوزند تا شايد انتخاب شوند. مردم آمريکا هم تنها به خاطر عدم آگاهي لازم در آن ميان، گير افتاده اند. اگر بخواهيم منصفانه برخورد کنيم بايد بگوييم که در حقيقت راهي براي دستيابي به اطلاعات کافي وجود ندارد. به عنوان مثال در مورد هواپيماهاي بدون سرنشين، طرح بيمه سلامت اوباما و يا جزئيات مربوط به هر يک ازمصوبات مجلس، آگاهي لازم را ندارند. مردم سالاري ما اين گونه است. مردم سياستمداران را براي سر وکار داشتن با جزئيات مربوط به دولت انتخاب مي کنند.

ولي اغلب اوقات آن ها به دنبال برنامه شخصي خودشان مي روند. اين موقع است که مردم مي گويند که به چنين افرادي اعتماد ندارند. نگاهي به نظر سنجي هاي اخير در مورد محبوبيت نمايندگان کنگره بياندازيد؛ سير نزولي طي مي کنند. مردم آمريکا هم حداقل به حالت انتزاعي مدافع مصوبات و سياست هايي هستند که از آن ها در مقابل دشمن محافظت مي کنند. و اگر دشمنان آن ها کشته شوند در حالي که سرباز آمريکايي کمتري جان خود را از دست بدهند، چرا که نه؟ من بر اين باورم که اين مسئله، دليل اصلي مخالفت مردم با فرستادن نيروهاي آمريکايي به سوريه بود.

حملات هوايي، اشکالي ندارد. ماندن نيروهاي نظامي در مناطق جنگي هم نه. به زبان ساده، اين همان جنگ بدون خطر است. مردم به مسائل انتزاعي زيادي اعتقاد دارند در حالي که درباره علل و عواقب مسائل مهم تر اطلاعات لازم را ندارند.

من اين کتاب را به همين دليل نوشتم. و اين گاميست کوچک در جهت شفاف سازي و اطلاع رساني درباره سري ترين جنگ تاريخ بشر.

منبع:افکار

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html